ابن خالويه همداني
ابوعبدالله حسين بن احمد (ح295-370ق) لغوي نحوي، از بزرگترين عربي دانان زبانشناس، که به سال 314 از زادگاه خود- همدان- براي دانشپژوهي به بغداد رفت. در آنجا از دانشمنداني چون: ابن مجاهد (م324ق)
ابوعبدالله حسين بن احمد (ح295-370ق) لغوي نحوي، از بزرگترين عربي دانان زبانشناس، که به سال 314 از زادگاه خود- همدان- براي دانشپژوهي به بغداد رفت. در آنجا از دانشمنداني چون: ابن مجاهد (م324ق) قرائت را، و از ابن دريد (م321ق) نحو را، و از ابن انباري (م328ق) ادب را، و از ابوعمر زاهد (م345ق) لغت را، و از ابن مخلد (م 331ق) حديث را، و از نفطويه (م323ق) هما ميزي دو مکتب «بصري» و «کوفي» را فرا گرفت. از اينرو، ابن خالويه خود نيز در نحو مکتبي التقاطي يافت، چنانکه ابن نديم آميزش اين دو روش را در نزد او ياد کرده است (الفهرست، 92). آنگاه از آنجا به شام و سپس به حلب رفت و در آن ديار وطن گزيد و به دربار سيف الدولهي حمداني (333-356ق) پيوست و آموزگار آن خاندان شد، و آوازهي علمي وي همه جا پيچيد، و از همه سو براي فراگيري نزد او ميآمدند. مناظرات وي با متنبي شاعر نامدار عرب زبان (م 354ق) معروف است. از زمرهي شاگردان او يکي اديب نامور ابوبکر خوارزمي (383ق) بود، و از همشهريان دانشور وي، ميتوان ابوعلي کاتب همداني (ح260-ح330ق) زبانشناس و تاريخنگار را ياد کرد. ابن خالويه، گويا پس از سفرهاي چند، به سال 370ق در حلب درگذشت. به گفتهي اديب ابوعلي حاتمي: وي در علوم عربي با تسلطي که بر اقسام آنها و توسعي که در شناخت قواعد و قوانين آنها داشت، سهمي عظيم ايفا کرد. (معجم الادباء، 57/18) افزون بر اين، ابن خالويه به عنوان شاعر نيز آوازه يافت، چندان که ثعالبي او را جزو شاعران به شمار آورده (يتيمة الدهر، 123/1)، و ياقوت ابياتي از او نمونهوار برنگاشته است (معجم الادباء، 204/9-205).
آثار مانده و چاپ شدهي ابن خالويه: 1) اشتقاق الشهور و الايام؛ 2) اعراب ثلاثين سورة من القرآن، قاهره، 1360ق؛ 3) البديع في القراآت، قاهره 1934م؛ 4) تحرير ديوان ابي فراس، بيروت، 1944م؛ 5) کتاب الريح، طبع کراچکوفسکي، 1926 م؛ 6) کتاب الشجر، آلمان، 1909م، که يک دانشنامهي گياهي، و در واقع از آثار استادش ابوعمر زاهد است؛ 7) ليس في کلام العرب شامل سه جلد بوده که بخشهاي بازماندهي آن مکرر چاپ شده است: درينبورگ، 1894م، قاهره، 1327ق و نيز 1957م. آثار بازمانده اما چاپ نشده؛ 8) المقصورة لابن دريد؛ 9) کتاب القراآت.
دربارهي مذهب ابن خالويه که بايستي «امامي» بوده باشد، سبکي (م771ق) با نگارش شرح حال و آثار وي، در واقع، خواسته است او را «شافعي» مذهب فرا نمايد (الطبقات الشافعيه، 269/3-270). لکن هم بنا به يادآوري نويسندگان متقدم، کتاب جالب توجهي او- الآل- (= خاندان پيامبر) که بر 25 بخش است و درآن امامان دوازدهگانه (عليه السلام) و تاريخ زايش و ميرش هر يک و جز اينها را ياد کرده، او را شيعي امامي برمينماياند، چنانکه ابن حجر عسقلاني سني (م852ق) اين موضوع را دريافته و ياد کرده است که: «ابن خالويه مذهب امامي داشته و تنها در برابر سيف الدوله حمداني خود را سني فرا مينموده است». (لسان الميزان، 267/2). بي سبب هم نيست که نجاشي (م450ق) او را «شناسابه مذهب ما» ياد نموده و کتاب الآل وي را در اين خصوص دليل آورده، و مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني بر اين فقره تأکيد کرده است. (الذريعه، 37/1-38)
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
آثار مانده و چاپ شدهي ابن خالويه: 1) اشتقاق الشهور و الايام؛ 2) اعراب ثلاثين سورة من القرآن، قاهره، 1360ق؛ 3) البديع في القراآت، قاهره 1934م؛ 4) تحرير ديوان ابي فراس، بيروت، 1944م؛ 5) کتاب الريح، طبع کراچکوفسکي، 1926 م؛ 6) کتاب الشجر، آلمان، 1909م، که يک دانشنامهي گياهي، و در واقع از آثار استادش ابوعمر زاهد است؛ 7) ليس في کلام العرب شامل سه جلد بوده که بخشهاي بازماندهي آن مکرر چاپ شده است: درينبورگ، 1894م، قاهره، 1327ق و نيز 1957م. آثار بازمانده اما چاپ نشده؛ 8) المقصورة لابن دريد؛ 9) کتاب القراآت.
دربارهي مذهب ابن خالويه که بايستي «امامي» بوده باشد، سبکي (م771ق) با نگارش شرح حال و آثار وي، در واقع، خواسته است او را «شافعي» مذهب فرا نمايد (الطبقات الشافعيه، 269/3-270). لکن هم بنا به يادآوري نويسندگان متقدم، کتاب جالب توجهي او- الآل- (= خاندان پيامبر) که بر 25 بخش است و درآن امامان دوازدهگانه (عليه السلام) و تاريخ زايش و ميرش هر يک و جز اينها را ياد کرده، او را شيعي امامي برمينماياند، چنانکه ابن حجر عسقلاني سني (م852ق) اين موضوع را دريافته و ياد کرده است که: «ابن خالويه مذهب امامي داشته و تنها در برابر سيف الدوله حمداني خود را سني فرا مينموده است». (لسان الميزان، 267/2). بي سبب هم نيست که نجاشي (م450ق) او را «شناسابه مذهب ما» ياد نموده و کتاب الآل وي را در اين خصوص دليل آورده، و مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني بر اين فقره تأکيد کرده است. (الذريعه، 37/1-38)
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}